نویسنده: احمد راسخی لنگرودی




 

در نظام سیاسی ایکاری قوه مقنّنه حرف اول را می زند. قوه مجریه تابع قوه مقنّنه است و در هر شرایطی مصوبات آن قوه را اجرا می کند. قوه مجریّه هم انتخابی است و هم موقتی. این شهر رئیس جمهور ندارد، بلکه فقط دارای یک رئیس هیأت مجریه یا عامل اجرای تصمیمات جمهوری می باشد.
نظام سیاسی ایکاری شامل سه مجلس به نام های توده ای، ملی و ایالتی است. قوه مجریه مرکب از شانزده عضو به نام مجریان عمومی است. اعضا برای مدت دو سال انتخاب می شوند. انتخاب اعضای قوه مجریه به وسیله خود ملت صورت می گیرد. مجریان عمومی برای ارتباط تنگاتنگ با مجلس در یک کاخ ملی واقع در نزدیکی مجلس ملی اسکان داده می شوند.
هیأت مجریه هیچ امتیازی بر سایر شهروندان ندارد. ویژگی های هیأت مجریه در کتاب سفر به ایکاری چنین تبیین شده است:
هیأت مجریه نه نگهبان دارد، نه مواجب و نه حقوق ماهانه و هیچ مزیتی بیش از یک کارمند دیگر ندارد. عامل اجرایی در مقایسه با هر شهروند دیگری نه بهتر تغذیه می شود و نه مسکن خصوصی اش بهتر است، چون در نزد ما همه مشاغل جنبه عمومی دارد. یعنی شغل و حرفه همگان است و یا به عبارت دیگر، همگان شاغل عمومی یعنی کارمند یا کارگر ملت هستند. همه ی مقام های قضایی یا حکومتی چیزی به جز یک شغل یا وظیفه نیستند که هیچ کس نمی تواند بی دلیل خود را از آن معاف بدارد، چنان که از کارهای کارگاه نیز کسی نمی تواند بدون دلیل شانه خالی کند.
بنابراین هیأت مجریه هیچ وسیله ای برای اغفال و فریب مردم یا به فساد کشیدن خود، و نیز برای ترساندن یا برای غصب و زورگویی ندارد.»(1)
از عاملان اجرایی در شهر ایکاری به عنوان شایسته ترین افراد یاد می شود. ایشان در جمیع فضایل انسانی اعم از فردی و اجتماعی نمونه هستند. «خطاهای ایشان هر چه باشد بزرگتر و زشت تر از عین همان خطاها است که از شهروندان دیگر سر می زند، و عامل هر چه مقامش بالاتر باشد خطایش بزرگتر است.»(2)
قوه قضاییه در این نظام به علت کمبود جرایم کم رنگ بوده و از اهمیت کمتری برخوردار است، چرا که نه جنایتی در کشور روی می دهد و نه کسی در زندان بسر می برد؛ نه شورشی و نه توطئه چینی؛ نه اختلاف مدنی و نه جاسوس سیاسی؛ نه مالیات و عوارضی در میان است و نه پول و نه ژاندارم و نه پاسبان و نه جلاد و...(3) به نظر می رسد این بخش از آرمانشهر کابه بیش از حد خیالبافانه است؛ هر شهر در خوش بینانه ترین حالت نیز نیاز به ژاندارم و پاسبان و زندان دارد. معلوم نیست جمهوری ایکاری چگونه در برابر کسانی که می کوشند مالکیت را دوباره برقرار کنند و یا مثلاً تحت تأثیر جنبه های نفسانی مرتکب جنایت می شوند واکنش نشان می دهد و خطاکاران را بر سر جای خود می نشاند؟
آرمانشهر کابه با آن همه ادعا، برای آزادی های سیاسی چندان وقعی قائل نمی شود؛ هیچ حزب و گروهی وجود ندارد. تنها سه روزنامه و آن هم از طرف دولت حق انتشار دارند. برای هر بخش فقط یک روزنامه بخش، برای هر ایالت فقط یک روزنامه ایالتی و برای تمام ملت فقط یک روزنامه ملی اختصاص داده می شود.
مطبوعات با محدودیت نوشتار مواجه اند؛ مطالبی که در این سه روزنامه به چاپ می رسد حول محور حوادث و اخبار روزنامه دور می زند. در صفحات روزنامه ها از شرح و تفسیر سیاسی خبری نیست. جالب اینکه ارباب جراید اگر نظری دارند، مانند سایر مردم می توانند به مجلس بخش خودش عرضه کنند. «مجلس بخش درباره آن به بحث و شور خواهد پرداخت و آن عقیده را یا می پذیرد و یا رد می کند»، ولی اجازه چاپ آن را در روزنامه ندارد!(4)
توجیهی که طراح آرمانشهر ایکاری برای جلوگیری از چاپ نظرات در صفحه مطبوعات ارائه می دهد، چنین است:
«وقتی هر فردی می تواند عقیده اش را با عرضه داشتن آن به مجلسین نشر بدهد، چرا باید به او اجازه داد که آن را از طریق دیگری منتشر نماید، طریقی که به او میدان بدهد بدون نظارت مرتکب اشتباهات خطرناکی بشود؟
آزادی مطبوعات ما برای ما این است که در مجالس توده ای خود حق پیشنهاد کردن داریم! عقیده ی آن مجالس همان عقیده عمومی ما است و مطبوعات ما که همه ی پیشنهادهای ما، همه گفت و گوها و جروبحث های ما و همه ی شور و مشاوره های ما را با رقم و عدد و با عقیده اقلیت به همه می شناساند به معنای واقعی کلمه همان بیان عقیده عمومی ما است.»(5)
شهر دارای دلیجان های عمومی است. دلیجان ها دو طبقه اند که در آن چهل مسافر جا می گیرند. این چهل نفر روی هشت نیمکت که هر کدام جای پنج نفر دارد و دو به دو روبروی هم می نشینند و هر نیمکت هم راه ورود جداگانه به خود را دارد که در کنار قرار گرفته است. سه اسب راهوار آن را به سرعت می کشند. نیمی از خیابانها دارای وسیله نقلیه عمومی هستند و پنجاه تا از خیابانهای بزرگ هر کدام به قدر کافی وسیله نقلیه دارند که در همه آنها در هر دقیقه به دو دقیقه یکی رد می شود.(6)
رانندگان وسایط نقلیه عمومی همه کارگران جمهوری هستند از هیچ کس پولی نمی گیرند. چرا که همه دلیجان ها به فرمانروا تعلق دارد. به همه مسافران احترام گذاشته می شود. خاصّه بانوان که هر یک از مسافران با احترام جای خود را به ایشان می دهند، چنان که گویی مادران یا خواهرانِ مسافران محسوب می شوند.(7)
شهر شب هنگام در زیر چراغ های زیبا یکپارچه می درخشد، پنداری جشن واقعی برپاست. اتین کابه شهر آرمانی خود را آن چنان خوب و جذاب توصیف می کند که پنداری یکپارچه پاک و مطهر است و آدمیانش جملگی مبادی اخلاق: از دزدی و دادگاه و زندان خبری نیست. چرا که اخلاقیات و سلامت روحی و رفاه اقتصادی جایی برای خلافکاری باقی نمی گذارد. همه دختران و پسران سر به راه و چشم پاکند و همه ی شوهران نسبت به همسرانشان وفادارند. هیچ کس حق ندارد مجرد بماند.
«تو در اینجا نه کاباره می بینی، نه میخانه، نه کافه و نه شیره کشخانه، نه بورس و نه قمار خانه و جاهای بازی لاتاری، و نه محلهای مخصوص پرداختن به تفریحات شرم آور یا خلاف قانون و اخلاق. در اینجا نه سرباز خانه هست و نه گارد نگهبانی، نه ژاندارم هست و نه پاسبان، همچنان که نه زن فاحشه هست، نه دزد، نه آدم بدمست و نه گدا، ولیکن در همه جا مبال های عمومی دیده می شود که هم بسیار شیکند و هم تمیز و راحت؛ بعضی از آنها به بانوان اختصاص دارند و برخی به مردان و در آنها زنان بی ترس و واهمه هم برای عفت و عصمت خود و هم برای ادب عمومی می توانند داخل شوند.»(8)
نویسنده سفر به ایکاری در ادامه توصیفات خود از شهر آرمانی ایکاری، چنین می آورد:
« در اینجا هیچ چیز بی فایده، و به ویژه هیچ چیز زیانمند وجود ندارد، بلکه همه چیز در جهت هدف سودمندی هدایت می شود. هیچ چیز به خاطر خودکامگی و اشرافیت و قشریگری و خرافه پرستی صورت نمی گیرد، بلکه همه چیز به نفع توده مردم و خدمتگزاران نیکوکار او و به سوی آزادی و قربانیان راه آن یا برضد خودکامگان گذشته مملکت و دارو دسته ایشان انجام می شود.
در اینجا به هیچ وجه از آن نقاشی های شهوت انگیز یا از آن عکس های لختی که در پایتخت های ما برای خوشایند قدرتمندان هرزه و عیاش عرضه می شود وجود ندارد... و نیز هرگز در اینجا از آن آثار ناشی از بی ذوقی و بیسوادی و عدم صلاحیت هنری عرضه نمی شود و برای تحصیل لقمه نانی به ثمن بخس به فروش می رسند؛ آثاری که ذوق عمومی را تباه می سازند و آبروی هنرهای اصیل را می برند. در اینجا جمهوری به هیچ اثر هنری تا وقتی که از بوته آزمایش نگذرد و قبول نشود اجازه نشر نمی دهد.»(9)
در شهر هتل های اشرافی و کاخ های سلطنتی یا وزارتی وجود ندارد. چنان که زندان و خانه های مخصوص نگهداری گدایان هم وجود ندارد. لیکن مدرسه ها و مجالس ملی همه به گونه ای کاخ هستند که به نفع عموم اختصاص دارند.(10)
در ایکاری همه چیز یکسان و یک شکل است. حتی لباس و کفش ساکنان از اصل یکسانی پیروی می کند. از این رو دلیلی برای غبطه خوردن به دیگران و حسادت و یا خودنمایی افراد باقی نمی گذارد. با این حال کابه تأکید می ورزد که گمان مکن یکسانی با تنوع توأم نیست، بلکه به عکس در ایکاری بیشتر در لباس است که تنوع غناهای خود را با کمال خوشی و دلچسبی با مزایای یکسانی پیوند می دهد.
شکل لباس بستگی به جنسیت، سن، موقعیت اجتماعی و نوع شغل دارد و تقریباً همه کشدارند تا با قد و قامتهای متفاوت و با چاقی و لاغری های مختلف اندازه باشد:
« در اینجا تنها دو جنس مخالف یعنی زن و مرد نیستند که شکل لباسشان با هم فرق دارد، بلکه در هر یک از این دو جنس نیز فردی به مقتضای سن و سال و به تناسب موقعیت اجتماعی خود اغلب تغییر لباس می دهد؛ زیرا ویژگی های لباس تعیین کننده ی همه ی چگونگی ها و موقعیت های اشخاص است. کودکی، نوجوانی، سن بلوغ و رشد کافی، وضع مجرد بودن یا متأهل بودن، بیوه بودن یا تجدید فراش کردن، و حرفه ها و شغل های مختلف، همه و همه با لباس مشخص می شوند. همه ی افرادی که شغل و حرفه واحدی دارند لباس متحد الشکل مخصوص به خود را دارند، لیکن هزاران لباس متحد الشکل مختلف با هزاران شغل و حرفه مختلف مطابقت دارند.»(11)
اتین کابه حتی پیرامون اندازه لباس ها، کلاه ها و کفشها، حرفی برای گفتن دارد. با یک نسخه تکلیف هر اندازه ای را معلوم می کند:
«تقریباً همه ی لباس ها، همه ی کلاه ها، و همه کفش ها کشدار هستند، به نحوی که ممکن است به تن بسیار کسان با قد و قامت های متفاوت و با چاقی و لاغری های مختلف بخورند... تقریباً همه ی لباس ها به مقیاس چهار یا پنج درازا و پهنای مختلف درست می شوند، به نحوی که کارگران هرگز نیاز نخواهند داشت به اینکه قبلاً بدنها را اندازه بگیرند.»(12)
در شهر ایکاری قانون، خوراکی شهروندان را تعیین می کند، بدین معنا که انجمنی از دانشمندان که مجلس شورای ملی آن را تأسیس کرده است فهرستی از همه خوراکی های شناخته شده، تنظیم نموده و در آن قید کرده است که کدام ها خوب، مفید و لازمند و کدام بد، مضر و غیر لازم اند و صفات هر یک از آنها را نیز شرح داده است؛ البته این فهرست به کمک کشاورزان و کارگران تهیه شده و سپس در بین خانواده ها توزیع می شود. به طوری که هر خانواده ای یک جلد از راهنمای آشپزی در اختیار دارد. لذا هیچ کس حق ندارد خارج از فهرست خوراکی ها، خوراکی دیگری مصرف نماید.(13)
انجمن حتی درباره تعداد غذاها و هنگام صرف آنها و طول مدت آن برنامه ریزی می کند. ساعت برخاستن از خواب 5 صبح تعیین شده است و در ساعت شش صبح همه کارگران دسته جمعی در کارگاه خود به خوردن صبحانه، البته پیش غذای ساده، اقدام می کنند. در ساعت نه صبح صبحانه اصلی را می خورند. زنان و کودکان نیز در خانه صبحانه صرف می کنند. کارگران با صدای ناقوس کلیسا شروع به کار روزانه می کنند و تا ساعت دو بعدازظهر ادامه می یابد. در ساعت دو بعدازظهر همه ساکنان یک خیابان با هم در رستوران خیابان خودشان ناهار صرف می کنند.
کارگران بعد از پایان کار روزانه به خانه های خود رفته و تا ساعت نه بعدازظهر با خانواده های خود وقت می گذرانند. در ساعت نه شام خورده و در ساعت ده به خواب می روند.
ایکاری برای نظافت شهر اهمیت فوق العاده ای قائل است. همه چیز در خدمت رفاه و سلامت انسانی قرار می گیرد. در کوچه ها و خیابانها زباله ای یافت نمی شود. هرگز در کارگاه ها دست کارگری به چیزهای کثیف نمی خورد.(14) مراکزی هم چون بیمارستانها و گورستانها و تمامی آلاینده ها در خارج از شهر قرار دارند.
پیاده روها دارای سقف شیشه ای اند، تا عابران از نور محروم نمانند و از باران محفوظ داشته شوند. شهر یکپارچه جلوه ای است از آثار هنری نقاشی و حجاری و مجسمه در بناهای عمومی، در میدانها، در گردشگاه ها و باغ های ملی، فراوان به چشم می خورد.
دختران در سن هفده سالگی و پسران در هجده سالگی برای تعیین شغل آینده خود آموزش حرفه ای می بینند. زنان تا پنجاه سالگی و مردان تا شصت و پنج سالگی به کار اشتغال دارند. «لیکن از آنجا که کار بسیار کم خسته کننده و حتی بسیار سرگرم کننده و دلنشین است بسیار کم کسان طالب معافیت خود از کار می شوند، و اغلب به همان کار عادی خود ادامه می دهند و یا وجود خود را به نحو دیگری برای جامعه فایده رسان می سازند.»(15)
همه ی کارهای خطرناک و خسته کننده، کثیف و نفرت انگیز توسط ماشین انجام می گیرد. طبق قانون کارگران مجاز به انجام آن نمی باشند، چرا که تأکید بر این است که جمهوری نسبت به کارگران خویش پذیرا و مهربان باشد. هیچ کس حق ندارد صنعت یا حرفه ای برای غیر از آنکه قانون مجاز کرده است، دنبال کند. مشاغلی همچون میخانه داری و خنجرسازی ممنوع است.(16)
امتیازی بین مشاغل وجود ندارد. پزشک و کفشدوز هر دو از حقوق یکسان و برابر برخوردارند. از هر دو به یک اندازه قدردانی می شود. و هر دو یکسان مورد عزت و حرمت قرار می گیرند. چرا که جمهوری به هر دو آنها نیازمند است. باید امکانی را فراهم کرد تا عده ای با علاقه شغل کفش دوزی را برگزینند.(17)
اتین کابه چنین تبلیغ می کند که در جمهوری ایکاری آدم دلش می خواهد بنّا و یا شاغل به هر شغل و حرفه دیگری باشد؛ چرا که اگر در خیابان به ایشان بر بخورید، هرگز ایشان را به جای عمله و بنایی که از سرکار برگشته اند نخواهید گرفت.(18)

پی نوشت ها :

1-همان، صص 307-308.
2-همان، ص 310.
3-همان، ص 309.
4-همان، ص 304.
5-همان، ص 304.
6-همان، ص 55.
7-همان، صص 38-39.
8-همان، ص 89.
9-سفر به آرمانشهر(ایکاری)، صص 92-93.
10-همان، ص 90.
11-همان، ص 109.
12-همان،ص 110.
13-همان، ص 100.
14-همان، ص 172.
15-همان، ص 171.
16-همان، صص 171-172.
17-همان، ص 173.
18-همان، ص 177.

منبع مقاله :
راسخی لنگرودی، احمد؛ (1390)، افق های ناکجاآباد، (سیری انتقادی در مدینه های فاضله)، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول